امیر علی جونامیر علی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
یکی شدن دلامون یکی شدن دلامون ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
سن مامانسن مامان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
سن بابامحمدسن بابامحمد، تا این لحظه: 34 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

امیرعلی نازدونه و دردونه

این روزا و احوالات گل پسری

1393/4/12 18:26
نویسنده : مامان الهام
383 بازدید
اشتراک گذاری

گل مامان سلام عزیزم

 

امروز اومدم یه خاطره باحال از احوالاتت بگم

 

دیروز  9 صبح تصمیم گرفتم که بریم خونه مادر جون و یه حال و

 

هوایی عوض کنیمزیبا

 

{البته مادرجون اومد شما رو زودتر  برد تا من به کارا خونه

 

برسم و خونه رو راست و ریس کنم}

 

منم ساعت 11 رفتم اونجا جشن

 

مامانی تو خونه خودمون که هستیم صبح یک ساعت یا 2

 

ساعتی میخوابیخواب

 

و بعداز ظهرش هم همین طور خواباما دیروز خونه مادر جون نیم

 

ساعت  صبح و یک ربع هم ظهرسکوت

 

نمیدونی چقدر کلافه  ام کرده بودی غمناکو

 

پکر بودیقهر

و فقط خمیازه میکشیدیخواب آلود

 

و  فقط میخواستی بغلم باشیبدبو

 

و منم  به محض خوردن افطاری

 

{قورمه سبزی خوشمزه دست پخت مامانمخوشمزه

 

 

ساعته 10 بود که دیگه راهی خونه شدیم که تو راه خوابت برد

خواب

و شب هم فقط دو بار واسه خوردن می می بیدار شدی و تا

 

ساعت 8 صبح خوابیدیزبان

 

 

دوباره ساعت 10 خوابیدی تا 1 بعداز ظهر

 

 

بیدار بودی تا 3

 

 

 3 خوابیدی تا 6 و نیم خندونکخواب

 

 

باشه مامانی بین خودمون میمونه هیسکه انقدر خوابیدی و

 

 

خوابایه دیروزت رو امروز رفتی الان هم یه نیم ساعتی هست

 

بیدار شدی و تازه سرحال شدیزبان

 

 

البته مامانی منم همراهه تو میخوابیدم

 

پس توام بین خودت بمونه که منم خوابیدمقه قهه

 

بابا ساعت 8 رفت کتابخونه و 12 اومد با این صحنه مواجه شد

خوابخواب

این امیرعلیخواب

 

این الهامخواب


 

منم به محض شنیدن صدایه در پاشدم هیس

 

 

که برم  بابا محمد رو راهی کنم که کاراشو بکنه و بره کار{عصر

کار }

بابا بهم گفت خانومی یه چیزی ازت میپرسم راستشو بگو نکنه

دیروز یه سفره 1روزه رفتید و به من نگفتید اخه

 

حال هوا تو و عشقی {به امیرعلی میگه}یه جوریه انگار سفر

بودیدچشمک

گفتم نه آقای همسر من مسافرت نبودم اما انگار امیرعلی

 

خوابش تنظیمش و مکانش عوض شده تصمیم به

 

 

بیداری گرفته و امروز جبرانش میکنه

 

 

اما بابا محمد به کسی نگیا خنده

 

 

خب گل پسری تازه الان بعد از کلی خواب رفتن سرحال شدیم

 

منم همین طورچشمک

 

اینم چهره ات تو خونه مادرجون{البته تو پست قبل هم

 

گذاشتمش}

چشمات دارن داد میزنن که خوابت میاد اما خب مرد  و

 

تصمیمش توام مثه یه شیر مرد تا آخرش پا حرفت بودیقه قههقه قهه

 

picfa net%20(6) عکس های انیمیشن های عاشقانه

امیرعلی جونم عاشقتم

 

 

 

 

پسندها (17)

نظرات (17)

تبادل لينک
12 تیر 93 19:41
سلام من زياد به وبلاگت سر ميزنم مطالبت جالبه لطفا بيشتر مطلب بزار چون ميبينم براي وبلاگت زحمت ميکشي اينو هم بهت ميگم برو به اين سايتي که ادرسشو رو گزاشتم و ازش لينک بگير رايگان بازديدت زياد ميشه من گرفتم خوب بود -------------
سحر مامان یسنا
13 تیر 93 9:45
الهام جون چه کیفی میده ادم خونه مادرش افطار کنه خوش به خال تو و گل پسرت دوستتون دارم از ته دل
امیرعلی
13 تیر 93 13:41
سلام احوال امیرعلی کوچولو چطوره خیلی نازه با این عکس ها که گذاشتین اینجا چش میخوره روزانه اسفنج دود کنید براش تا چش نخوره عزیزم خیلی با نمکه ببخشد شما چطوری عکس هاتون رو میزارین وبلاگ ؟؟؟؟ لطفا به منم بگید ثواب داره 1 ماهه که علاف هستم لطفا دیگه برام رویاشده که منم یه عکس بزارم وبلاگم یه عکس فقط یک عکس
سحر مامان یسنا
13 تیر 93 16:06
الهام جونم خدا از دهنت بشنوه منم بیا توی این روز های عزیز من برای ارزو های تو دعا کنم تو هم برای ارزو های من اخه میگن ارزو دیگران واسه ادم زورتر براورده میشه
اتی مامان
14 تیر 93 18:13
1000lماشالله به امیرعلی جون...با اجازه لینک شدید
مامانه ملیکا
19 تیر 93 12:37
سلام با یه عالمه عکس از ملیکا اپ شدم خوشحال می شم از وبم دیدن کنید و نظر بدید ممنون دوست عزیزم
مامان الهام
پاسخ
سلام گلم. بله حتما. اومدم نظر هم گذاشتم
ملیحه
19 تیر 93 15:35
ماشالله امیر علی خیلی اسمت قشنگه منم دوست داشتم اسم پسرمو امیرعلی بزارم اما نشد بازم به دیدنمون بیا
مامان الهام
پاسخ
ممنون از حضورت. بله حتما
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
23 تیر 93 17:56
الهام چون خیلی خوش می گذره افطاری اونم سر سفره مادر جون با دستپخت مادر جون من همین چند لحظه پیش داشتم خواب می دیدم افطاری خونه مامانم اینا هستم کلی داشتیم با آبجیها کیف می کردیم که بیدار شدم هنوز اون افطاری تو خواب مزه ش رو زبونمه
مامان الهام
پاسخ
عزیزمی انشالله همین ماه رمضون افطاری برید خونه مادرجونت و تو واقعیت هم کیف کنید
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
23 تیر 93 17:57
چه حالی داده وخوب امیر علی ذوق زده شده وتنظیم خواباش بهم خورده فدااااااااش بشم الهی
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
23 تیر 93 17:58
راستیم روز بعد وابن همه خواب هرکی ندونه میگه رفتین مسافرت آقا محمد حق داشته فکر کنه شما رفتین مسافرت خخخخخخخخخخخخ
نیلوفر
25 تیر 93 20:09
فروش عروسک های دستبافت با قیمت مناسب به وبلاگم سر بزنید http://honarhayeme.blogfa.com/
سحر مامان یسنا
25 تیر 93 21:12
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام الهام جونم سالگرد ازدواجتون مبارک منم رمز میخوام
مامان الهام
پاسخ
سلام گلم. ممنون سحرجونمفرستادم براتون
میترا
25 تیر 93 22:48
من رمز میخوام
مامان الهام
پاسخ
فرستادم میتراجون
مریم(پرنیاوبردیا)
26 تیر 93 17:52
ای جونم چه پسر کوچولویه دوست داشتنیی