نیم سالگی امیرعلی
سوم اسفند ماه مصادف بود با ششمین ماهگرد امیرعلی یا به
عبارتی نیم سالگی امیرعلی
ای تمام هستی من چه زود گذشت این روزها من هنوز در
بهت و تعجب ام که
چه زود روزها از پی هم گذشت و چه 6 ماهه شیرینی بود این
روزها.
تک تک لحظات با تو بودن ناب ترین لحظات زندگی ام بود
و خواهد بود و حتی یه لحظه دور بودن ازت واسه ام یه عذابه زجر آوره
خدایا هزاران مرتبه شکر که امیرعلی رو بهم دادی
و واقعا خودم نمیدونم کجایه زندگیم خوب بودم
یا به چشم بندگان خدا خوب اومدم که الان نتیجه اش امیرعلی
شده.
شایدم به خاطر قلب پاک و مهربونی که باباش داره این هدیه رو
نصیبمون کرده.
خدایه خوبم ممنون که الان این احساس خوب در من جاریه
یه نفس عمیق میکشم
و با تمام وجود حس میکنم که خدا در ذره ذره اکسیژنی بود که بلعیدم .
و چه احساس قشنگی وجودم را نوازش می دهد
وقتی حس میکنم خدا با من است.
آری خدا با من است
خدا با تو است
خدا با ما است
و این یعنی ...
خدا با همه و همه جا است
یه روز صبح وقتی که از خواب بیدار می شوی
پرده هارو ازجلوی پنجره پس بزن
و بزار تابش نور خورشید ظلمت و تاریکی اتاقت را از بین ببرد
اون موقع است که حس یه روز قشنگ در رگهایت جریان می یابد
و حس میکنی نو شدی دوباره
بله
وقتی یه روز نو میشه یعنی همون هدیه ی خدا به ما
یعنی بازم فرصت داریم زندگی کنیم
و البته درست زندگی کنیم
تصوّر اینکه خدا تنهامون نمی زاره باعث میشه مشکلات زندگیمون کمرنگ بشه
و کافی است نسیم خنکی بر صورت دلت بوزد
تا تو را از غرق شدن در فراموشی خاطر نجات دهد.
این نسیم خنک ، همان یاد خداست
و اما در مورد نیم سالگی :
واکسن 6 ماهگی اش رو هم به خوبی پشت سر گذاشت
و پسرم یه آقایی بود واسه خودش و نه تب کرد و
نه بی قراری فقط اولش یکم گریه کرد.
دیگه از این روز به بعد پسرم غذا خور میشد
و من خیلی ذوق داشتم غذا دهنش کنم البته در بدو ورود به 5 ماهگی یه روز درمیان لعاب برنج رو براش شروع کردم.
و الان طبق گفته مسئول در مرکز بهداشت هفته اول فرنی از یک قاشق شروع تا به 12 تا برسه
و هفته دوم حریره بادوم
و هفته سوم پوره هویج و سیب زمینی
و هفته چهارم سوپ که اول با گوشت و کمی برنج باید پخته شود.
● وزن و قد ماهگی پسر نازنینم:
وزن :7کیلوگرم
قد :67سانتی متر