امیر علی جونامیر علی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
یکی شدن دلامون یکی شدن دلامون ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
سن مامانسن مامان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
سن بابامحمدسن بابامحمد، تا این لحظه: 34 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

امیرعلی نازدونه و دردونه

روزای سخت{تب کردن گل پسر}

1393/3/7 11:25
نویسنده : مامان الهام
431 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان فدات بشم

عزیزه دلم این روزا روزایه سختی رو هر دومون میگذرونیم.

 

دو شب پیش بصورت کامل غافل گیرانه تب شدیدی کردی

و بی قرار شده بودی و تو خونه نه تب بر و استامینوفن داشتم

نه بابایی خونه بود خلاصه مامانی خدارو شکربا  مادرجون{مادر همسرم} تو یه ساختمون زندگی میکنیم و

شب رفتیم پیششون و با کمترین امکانات و پاشویه دادن و گذاشتن خیار به بدنت

تبت رو تا حد امکان پاین اوردیم

و بعدش هم بردیمت دکتر و تشخیص ویروسی شدن و چرک کردن گوش راستت رو

دادن بهمون راهکار هایی دادن که فعلا تا یه هفته حمام نبرمت و وقتی هم

خواستم ببرمت تو گوش هات پنبه بزارم و گوش هاتو خشک کنم. و دکتر گفت

احتمال داره با مصرف داروهات بدنت واسه مدتی پر از جوش های قرمز بشه و بهم

 

اطمینان داد که نترسم  و اگه بزنه بیرون یعنی رو به بهبودی هستی.

 

تمام هستی من نمیدونی چه حالی هستی چشمات قرمزه قرمزه وهنوز هم تبت

 

پایین نیومده و مراقبت هستم. 2 شب هم هست بالا سرت تا صبح بیدارم تا خدایی

 

نکرده تبت بالاتر نره و تبت رو میگیرم و مراقبت هستم.

 

مامانی ازت میخام که احترامه همه بزرگتر هات رو داشته باشی چون وقتی مریض

 

بودی همه نگرانت بودن و پدر جون{پدرشوهرم }و مادر جون {مادرشوهرم}هر لحظه

 

احوالت رو میپرسیدن و کمک حال مامان بودن و سریع بردنت دکتر و منم ازشون

 

ممنونم. چون بابامحمد تا ظهر کنارت بود و همرام بود و پا به پایه من کمکت کرد

 

ولی بعدش به اجبار رفت کار و من تنها شدم اما واقعا دستشون درد نکنه که همرام

بودن بغل

http://up-is.ir/up93/p2/140125994173481.pnghttp://up-is.ir/up93/p2/140125994173481.png

 

عسلم امروز هم واسه اولین بار و به تنهایی ایستادی فدایه پیشرفت هات برمبوس

 

مامان جونم الان هم خونه مادر جون{مادر مامان} هستیم واز بابا علی{پدر مامان}و

مادرجون هم بابت همراهیشون ممنونم زیبا

http://up-is.ir/up93/p2/140125994173481.pnghttp://up-is.ir/up93/p2/140125994173481.png

خدایا شکرت که من و بابایی< مامان و بابا< به این مهربونی داریم محبت

گلم خدا کنه که این تب کردنات و بی قراری هات از دندونات باشه و با جوانه زدن

اولین دندونت شادی رو به من هدیه بدیزیبا

 

پسندها (4)

نظرات (9)

مامان روژینا
7 خرداد 93 13:33
عزیز دلم اینقد خودتو اذیت نکن و آروم باشاحتمال اینکه از دندوناش باشه زیاده کمی صبر داشته باش. میدونم که خیلی سخته مریضی بچه هامعمولا هم دکترا این موضوع رو قبول ندارن که از دندونه ولی تجربه کاملا این موضوع رو ثابت کرده!ببوسش برام قند عسلو
مامان الهام
پاسخ
عزیزه دلم ممنون از همدردی و امیدواری که بهم میدی. فدات.
مامان فهیمه
7 خرداد 93 19:26
انشاالله که از دندوناشه نگران نباشید. ببوسید تپل خاله رو
مامان الهام
پاسخ
ایشالله خدا از زبونتون بشنوئه
گیلدا
8 خرداد 93 13:52
ایشالله که گل پسری زود خوب میشه و به جاش مرواریدای نازش رشد میکنه و مامانش خوشحال میشه.
مامان الهام
پاسخ
سلام خاله جون. بیا به مامانم بگو من خوب میشم. شاید حرفه شما رو گوش بده و انقدر بیقرار نباشه
مامانه ملیکا
8 خرداد 93 16:25
سلام عزیزم درکتون می کنم مریضی بچه ها خیلی سخته ملیکا هم دو روزی تب داشت ولی خدا رو شکر امروز خوبه ایشالله نی نی شما هم زوده زود خوب بشه به ما هم سر بزنید خوشحال می شیم
مامان الهام
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون از این همه محبت. گلم نی نی تو راهی چطوره؟گلم اومدم بهتون سر زدم
مامان پارسا
8 خرداد 93 16:27
سلام خدارو شکر که امیرعلی جون زود خوب شد،میبوسممممممممممممممت امیرعلی جون
مامان الهام
پاسخ
سلام مامان پارسا جون. خاله نمیدونی چه لاغر شدماینم بوس به پارسا جون
سحرمامی آرتین
8 خرداد 93 19:12
سلام عزیزم خوبی؟ گلپسری چیکارمیکنه؟نگران نباش آرتین هم همین جوری بود.ولی الآن خداروشکر خوب خوب شده شایدامیرعلی هم مث آرتین میخوادمرواریددربیاره.ولی بازبهش برس.وازطرف من بوسش کن. انشاالله به زودی زودخوب میشه.
مامان الهام
پاسخ
سلام سحر جونم.گلم الان تازه بعد از صبح تا حالا لالا کرده. هنوز بی قراره اما تبش خوب شده.خاله جون هنوز که خبری از مروارید نیستاکثره بچه هایه همسنش در اوردن خیلی نگرانمممنون از اینکه به وب پسرم سر زدی
مامان
9 خرداد 93 1:48
چرا لاغر بشی خاله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ انشاالله همیشه سالم و سرحال وسرزنده باشی خاله
مامان الهام
پاسخ
فسقلی و ریزه میزه شدم
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
18 خرداد 93 15:34
خدارا شکر که امیر علی اینقدر تو دل همه جا داره وهمه دوستش دارن وبراش اینقدر نگران میشن خدارا شکر که تبش پایین اومد وقدم بر داشتنت رو هم بهت تبریک میگم عزیز نازم
مامان الهام
پاسخ
ممنون خاله ناهیدجونم
مامانی مهربون
20 خرداد 93 15:46
وای وبلاگت خیلی قشنگه خوش حال می شم که به وبلاگم سر بزنی و نظر بدی گلم