امیر علی جونامیر علی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
یکی شدن دلامون یکی شدن دلامون ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
سن مامانسن مامان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
سن بابامحمدسن بابامحمد، تا این لحظه: 34 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

امیرعلی نازدونه و دردونه

جلوی پرخوری کودکان را بگیرید !

  با شیطنت دستش را به سمت ظرف شیرینی‌ روی میز، دراز کرد. یک نگاهش به در بود که یکدفعه مادر وارد اتاق نشود و نگاه دیگرش به شیرینی‌های داخل ظرف که از عصر تا حالا دلش را برده بود! تا آمد یکی از آن شیرینی‌های بزرگ شکلاتی را که با ترافل‌های رنگی تزئین شده بود، بردارد سر و کله مادر با ابروهای درهم رفته و یک جیغ بنفش پیدا شد که می‌گفت: «آخه من با این شکم سیری‌‌ناپذیر تو باید چکار کنم؟!» حتما شما هم با چنین صحنه‌‌هایی مواجه شده‌اید. پرخوری مشکل نسبتا شایعی در میان بچه‌هاست که اغلب باعث چاقی و اضافه وزن‌شان هم می‌شود و پدرها و مادرهایی که نگران سلامت فرزندشان هست...
25 مرداد 1392

کتاب افسونگر .... شعر مهمونی ... چشمک بزن ستاره ... باران

م   دوستای گلم خوبین ؟‌خوشین ؟‌سلامتین ؟ من می خوام توی این آپم 3تا  شعر کودکانه بنویسم مهمونی کنار گل تو باغچه نشستن دو تا زنبور یه مهمونی گرفتن با یه دونه ی انگور خانوم و آقا مورچه رد میشدن از اونجا زنبورای مهربون صدا زدن بفرما! شاپرک و کفشدوزک می پریدن رو گلها زنبورا ی مهربون صدازدن بفرما! کنار باغچه حالا زیاد شدن مهمونا مورچه ها و کفشدوزک شاپرک و زنبورا یه مهمونی گنده دادن اون دو تا زنبور منم بردم براشون دو تا خوشه ی انگور   چشمک بزن ستاره شد ابر پاره پاره             چشمک بزن ستاره کردی دل...
25 مرداد 1392

نیم سالگی امیرعلی

سوم اسفند ماه مصادف بود با ششمین ماهگرد امیرعلی یا به عبارتی نیم سالگی امیرعلی ای تمام هستی من چه زود گذشت این روزها من هنوز در   بهت و تعجب ام که    چه زود روزها از پی هم گذشت و چه 6 ماهه شیرینی بود این   روزها.   تک تک لحظات با تو بودن ناب ترین لحظات  زندگی ام بود     و خواهد بود و حتی یه لحظه دور بودن ازت واسه ام یه عذابه زجر آور ه   خدایا هزاران مرتبه شکر که امیرعلی رو بهم دادی     و واقعا خودم نمیدونم کجایه زندگیم خوب بودم     یا به چشم بندگان خدا خوب اومدم که الان نتیجه ا...
8 خرداد 1392